کد مطلب:150239 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:186

عوامل رشد روحیه کوفیگری
مگر نه اینكه وقتی غوغا فراهم آید عقل و دین هر دو فرومی افتد؟ و مگر نه اینكه كوفیان مجسمه غوغا بودند؟ حال می پرسم، چون اهل غوغا بودند خوب نمی اندیشیدند و مقید به تعهدات دینی نبودند؟ و یا چون فرصت تدبر در دین نداشتند اهل غوغا شدند و نتوانستند از فرستاده امام خوب نگهداری كنند و مرعوب تهدید عبیدالله شدند؟ هر دو جواب یكسان است عمده آن است كه تدبر و تعقل و دینداری را فروننهی و به غوغا دامن نزنی، وگرنه از حكمت حسینی دور می افتی هر چند دل در هوای حسین علیه السلام داشته باشی.

مردمی كه غیرت قبیلگی آنها را به حركت درآورد و در زیر سایه علمای دین، دین را آموزش نیاموخته، و اگر هم پای منبری می نشینند بیشتر با انگیزه ای غیر از تعلیم و تربیت و وعظ و دلشان در شور گروه و قبیله شان می تپد، به راحتی جمع می شوند و به تعداد 18000 نفر با فرستاده امام بیعت می كنند، و با یك تحلیل سیاسی یكی از خان زاده های كوفه پراكنده می شوند. چرا كه نه به جهت وظیفه دینی بیعت كردند و نه مسلم بن عقیل را بر اساس تكلیف دینی ترك نمودند. این مردم نهضت حسین علیه السلام را متوقف نكردند ولی خودشان عبرت روزگار شدند، تا ما در عمل زدگی همه عمر را به شنزار سیاست زدگی و حب جاه و مقام و گروه فرونبریم و از خود بازنمانیم و بیشتر در تربیت معنوی خود بكوشیم.

اهل مكه چون وضع مالی شان خوب بود. حال مبارزه نداشتند، سكون را برگزیدند، و اهل مدینه هم به سكوت گراییدند، و كوفیان هم دیوانگان غوغاسالار تاریخ اند (نهج البلاغه در خطبه های 166، 69، 39، 34، 29 روان كوفیان را خوب بررسی می كند). ما در روان غوغاگر كوفیان و سكوت اهل مدینه و سكون اهل مكه، سقوط شرافت اسلامی را می بینیم. حال می پرسیم چرا؟


راستی مگر نه اینكه در روان هر انسانی كه به خود نپرداخته است، خصلتی آنچنان كه در مردم این شهرها رخنه كرده بود، و جای گرفته و در مقابل هر حقی - در زمانه ای كه در آن زندگی می كنیم - همچون كوفیان موضع می گیریم و اسیر غوغا می شویم، یا به سكوت می گذرانیم و دیواره های توجیه را گرداگرد خود برافراشته می داریم تا در صحنه ی حق زمانه خود وارد نشویم؟ مگر اینكه مجدانه به اصلاح خود بپردازیم، و تلاش كنیم «حق» در دل ما خانه كند كه فرمود: «القلب حرم الله، و لا تسكن فی حرم الله غیر الله» (قلب، حرم خداوند است، در حرم خدا جز خدا را جای مده). مشی ما یا كوفی است، یا مدنی، یا مكی، یا بصری. شهرهای سیاست زده بیشتر كوفی - صفت اند. بعضی شهرها زورشان می آید كه حق را بگویند. اگر خودمان را نسازیم یكی از این خصلت ها را داریم. لذا اگر قلبمان را حرم خدا نكنیم در شرایط امتحان به نحوی شانه خالی می كنیم. گاهی افراد به خاطر آبرو، یا وابستگی شان به گروه خاصی حرف حقی را نمی زنند، این قلب تمرین نكرده است كه حق در آن جای بگیرد. البته وقتی حق در قلب انسان جای گرفت، تازه روش بیان و اظهار حق هم نیازمند حكمت حسینی است تا موضع حكیمانه بگیرد. فهمیدن حق یك مقام است، و درست ارائه دادن حق مقامها دارد.

حضور یزید در مسند حكومت بر مسلمانان، خود منكری آشكار بود و بر هر مسلمانی نهی كردن او واجب بود تا نهی از منكر كرده باشد و حسین علیه السلام اصل كار خود را بر آن نهی از منكر گذاشت. اگر مردم كوفه به امام می پیوستند در نهی از منكر شركت كرده بودند، اما نتوانستند به امام بپیوندند و مرعوب حیله های هراسناك عبیدالله شدند، همچنان كه عده ای از بزرگان بصره هم كه خواستند به امام بپیوندند آن قدر درنگ كردند كه در نهی از منكر امام نتوانستند شركت كنند و محروم ماندند. خوشا به حال پاكبازان بی درنگ كه در


همه ی جبهه های دفاع از حق در صف اول ایستاده اند - در كار حق اگر درنگ كردی عقب می افتی.